چرا عشق گاهی باعث تصمیمات اشتباه می شود؟
عشق، این احساس قدرتمند و پیچیده، میتواند ما را به اوج آسمان ها ببرد، اما گاهی اوقات نیز باعث می شود تصمیماتی بگیریم که بعداً پشیمان شویم. چرا این اتفاق می افتد؟ چرا افرادی که عاشق هستند، گاهی اوقات انتخاب های نادرستی می کنند؟
در این مطلب، به بررسی 14 دلیل اصلی می پردازیم که چرا عشق میتواند قضاوت ما را مختل کند و به تصمیمات اشتباه منجر شود:
- 💥کاهش تفکر منطقی: عشق باعث ترشح هورمون هایی می شود که فعالیت بخش منطقی مغز را کاهش می دهند.
- 💥کاملا مطلوب سازی طرف مقابل: ما تمایل داریم معشوق خود را بی نقص ببینیم و عیب های او را نادیده بگیریم.
- 💥ترس از دست دادن: ترس از دست دادن معشوق میتواند ما را به انجام کارهایی وادار کند که در حالت عادی هرگز انجام نمی دادیم.
- 💥تحت تاثیر قرار گرفتن از سوی معشوق: ما اغلب سعی می کنیم مطابق با خواسته ها و انتظارات معشوق خود عمل کنیم، حتی اگر این کار به ضرر ما باشد.
- 💥نادیده گرفتن علائم هشدار دهنده: وقتی عاشق هستیم، ممکن است نشانه های مشکل ساز را در رابطه نادیده بگیریم.
- 💥سرمایه گذاری عاطفی زیاد: هرچه بیشتر در یک رابطه سرمایه گذاری عاطفی کنیم، جدا شدن از آن سخت تر می شود، حتی اگر رابطه ناسالم باشد.
- 💥فشار اجتماعی: گاهی اوقات، فشار خانواده یا دوستان میتواند ما را به ماندن در یک رابطه اشتباه سوق دهد.
- 💥تنهایی: ترس از تنهایی میتواند ما را به سمت روابطی سوق دهد که برای ما مناسب نیستند.
- 💥اعتماد بیش از حد: اعتماد بیش از حد به معشوق میتواند ما را آسیب پذیر کند.
- 💥تصمیمات هیجانی: عشق اغلب با احساسات شدید همراه است و این احساسات میتوانند باعث شوند تصمیمات ناگهانی و غیرمنطقی بگیریم.
- 💥تغییر در اولویت ها: عشق میتواند اولویت های ما را تغییر دهد و باعث شود از اهداف و ارزش های اصلی خود دور شویم.
- 💥توجه نکردن به نیازهای خود: در یک رابطه، گاهی آنقدر به فکر نیازهای معشوق هستیم که نیازهای خودمان را فراموش می کنیم.
- 💥عدم تعیین مرزها: نداشتن مرزهای مشخص در یک رابطه میتواند منجر به سوء استفاده و آسیب های عاطفی شود.
- 💥وابستگی: وابستگی بیش از حد به معشوق میتواند ما را در یک رابطه ناسالم گرفتار کند.
شناخت این عوامل میتواند به ما کمک کند تا در هنگام تصمیم گیری های مهم در رابطه عاقلانه تر عمل کنیم و از اشتباهات احتمالی جلوگیری کنیم.
چرا عاشقها تصمیمات نادرست میگیرند؟ 14 نکته
1. غرق شدن در احساسات و نادیده گرفتن منطق
عشق، هورمونهایی را در بدن ترشح میکند که میتوانند قضاوت منطقی را مختل کنند. وقتی فرد غرق در احساسات ناشی از عشق است، ممکن است حقایق و نشانههای هشداردهنده را نادیده بگیرد. این غرق شدن در احساسات، باعث میشود فرد تصویر کاملا مطلوبی از معشوق خود بسازد و از دیدن جنبههای منفی او چشمپوشی کند. به همین دلیل، تصمیماتی که در این حالت گرفته میشوند، اغلب بر پایه احساسات هستند و نه منطق و واقعیت. این نوع تصمیمگیری میتواند منجر به انتخابهای اشتباه در زمینههای مختلف زندگی شود. مثلا فرد ممکن است علیرغم مخالفت خانواده و دوستان، با کسی ازدواج کند که مناسب او نیست.
در ضمن، ممکن است فرد به خاطر معشوق خود، شغل یا تحصیلات خود را رها کند. در چنین شرایطی، باید فرد تلاش کند تا تعادلی بین احساسات و منطق خود برقرار کند.
2. نیاز به تأیید و پذیرش
عشق اغلب با نیاز شدید به تأیید و پذیرش از طرف معشوق همراه است.فرد ممکن است برای جلب رضایت او، دست به کارهایی بزند که در حالت عادی انجام نمیدهد.این نیاز به تأیید، میتواند فرد را آسیبپذیر کند و او را به سمت تصمیماتی سوق دهد که به نفع او نیستند.مثلا فرد ممکن است به خواستههای نامعقول معشوق خود تن دهد تا او را از دست ندهد.در ضمن، ممکن است فرد برای جلب توجه معشوق خود، رفتارهای پرخطر یا نامناسب انجام دهد.در چنین شرایطی، باید فرد به خود یادآوری کند که ارزش او به تأیید دیگران وابسته نیست.
در ضمن، باید به یاد داشت که یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف به یکدیگر احترام میگذارند و نیازهای یکدیگر را در نظر میگیرند.
نیاز بیش از حد به تایید و پذیرش، میتواند سبب تصمیم گیری های نادرست شود.
3. ترس از دست دادن
ترس از دست دادن معشوق، میتواند یکی از قویترین انگیزهها برای تصمیمگیریهای نادرست باشد. فرد ممکن است برای جلوگیری از جدایی، حاضر به انجام هر کاری شود. این ترس، میتواند فرد را کور کند و باعث شود که او واقعیتهای موجود را نادیده بگیرد. مثلا فرد ممکن است رابطه ای سمی را تحمل کند تا از تنهایی دوری کند. در ضمن، ممکن است فرد به خاطر معشوق خود، از خواستههای خود صرف نظر کند و زندگی خود را بر اساس نیازهای او تنظیم کند. در چنین شرایطی، باید فرد به خود یادآوری کند که هیچ رابطهای ارزش از دست دادن خود را ندارد. در ضمن، باید به یاد داشت که یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف احساس امنیت و آرامش میکنند. به یاد داشته باشیم که همیشه امیدی برای یک رابطه بهتر وجود دارد.
4. کاملا مطلوبسازی معشوق
عشق میتواند باعث شود که فرد، معشوق خود را کاملا مطلوبسازی کند و او را به عنوان فردی بینقص و کامل ببیند.این کاملا مطلوبسازی، میتواند قضاوت فرد را مختل کند و باعث شود که او عیبها و نقصهای معشوق خود را نادیده بگیرد.این دیدگاه غیرواقعی، میتواند منجر به انتظارات غیرمنطقی از رابطه شود و باعث ناامیدی و سرخوردگی شود.مثلا فرد ممکن است انتظار داشته باشد که معشوق او همیشه خوشحال و مهربان باشد و هرگز اشتباه نکند.در ضمن، ممکن است فرد فکر کند که معشوق او تنها کسی است که میتواند او را خوشبخت کند.
در چنین شرایطی، باید فرد تلاش کند تا دیدگاهی واقعبینانهتر نسبت به معشوق خود داشته باشد.
در ضمن، باید به یاد داشت که هیچ کس کامل نیست و همه افراد اشتباه میکنند.پذیرش واقعیت ها، به ما در تصمیم گیری های درست کمک می کند.
5. فشار اجتماعی
فشار اجتماعی، میتواند یکی دیگر از عواملی باشد که باعث میشود افراد عاشق، تصمیمات نادرست بگیرند.خانواده، دوستان و جامعه، ممکن است انتظارات خاصی از رابطه داشته باشند و فرد را تحت فشار قرار دهند تا مطابق با این انتظارات عمل کند.این فشار، میتواند باعث شود که فرد تصمیمی بگیرد که به نفع او نیست، اما مورد تایید دیگران است.مثلا فرد ممکن است به خاطر فشار خانواده، با کسی ازدواج کند که او را دوست ندارد.در ضمن، ممکن است فرد به خاطر فشار دوستان، رفتارهایی انجام دهد که با ارزشهای او مغایرت دارند.
در چنین شرایطی، باید فرد به ارزشها و خواستههای خود احترام بگذارد و اجازه ندهد که دیگران برای او تصمیم بگیرند.
در ضمن، باید به یاد داشت که خوشبختی فرد، مهمترین چیز است و هیچ کس نباید این حق را از او بگیرد.فشار اجتماعی اغلب به دلیل ترس از قضاوت ایجاد می شود.
6. کمبود اعتماد به نفس
کمبود اعتماد به نفس، میتواند فرد را آسیبپذیرتر کند و باعث شود که او تصمیمات نادرستی در رابطه خود بگیرد.فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است برای جلب رضایت معشوق خود، حاضر به انجام هر کاری شود و حقوق خود را زیر پا بگذارد.این کمبود اعتماد به نفس، میتواند باعث شود که فرد در رابطه خود احساس ناتوانی و وابستگی کند و نتواند به درستی از خود دفاع کند.مثلا فرد ممکن است اجازه دهد که معشوق او، او را کنترل کند و تصمیمات مهم زندگی او را بگیرد.در ضمن، ممکن است فرد به خاطر ترس از دست دادن معشوق خود، هیچ اعتراضی به رفتارهای نادرست او نکند.
در چنین شرایطی، باید فرد تلاش کند تا اعتماد به نفس خود را تقویت کند و ارزش خود را بشناسد.
در ضمن، باید به یاد داشت که یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف به یکدیگر احترام میگذارند و حقوق یکدیگر را رعایت میکنند.به یاد داشته باشیم، کسی که خود را دوست ندارد، نمی تواند به درستی به دیگران عشق بورزد.
7. ناآگاهی از نشانههای رابطه ناسالم
بسیاری از افراد، به دلیل ناآگاهی از نشانههای یک رابطه ناسالم، در روابطی میمانند که برای آنها مضر هستند.آنها ممکن است رفتارهای توهینآمیز، کنترلگرانه یا بیاحترامی را تحمل کنند، زیرا نمیدانند که این رفتارها طبیعی نیستند.این ناآگاهی، میتواند باعث شود که فرد سالها در یک رابطه سمی بماند و آسیبهای روحی و روانی زیادی ببیند.مثلا فرد ممکن است فکر کند که حسادت و کنترل معشوق، نشانهای از عشق و علاقه است، در حالی که این رفتارها نشانههای یک رابطه ناسالم هستند.در ضمن، ممکن است فرد فکر کند که توهین و تحقیر معشوق، تنها یک شوخی است و نباید آن را جدی گرفت.
در چنین شرایطی، باید فرد اطلاعات خود را در مورد روابط سالم و ناسالم افزایش دهد و نشانههای هشداردهنده را بشناسد.
در ضمن، باید به یاد داشت که هیچ کس حق ندارد با فردی بیاحترامی کند یا او را تحقیر کند.آگاهی کلید رهایی است.
8. عدم وجود مرزهای شخصی
نداشتن مرزهای شخصی مشخص، میتواند باعث شود که دیگران از فرد سوء استفاده کنند و او را تحت کنترل خود درآورند.فردی که مرزهای شخصی مشخصی ندارد، ممکن است به راحتی به خواستههای نامعقول دیگران تن دهد و حقوق خود را زیر پا بگذارد.این فقدان مرز، میتواند باعث شود که فرد در رابطه خود احساس خفگی و نارضایتی کند و نتواند به درستی از خود دفاع کند.مثلا فرد ممکن است اجازه دهد که معشوق او، تمام وقت او را کنترل کند و به حریم خصوصی او تجاوز کند.در ضمن، ممکن است فرد به خاطر ترس از ناراحت کردن معشوق خود، هیچ اعتراضی به رفتارهای نامناسب او نکند.
در چنین شرایطی، باید فرد تلاش کند تا مرزهای شخصی خود را مشخص کند و به آنها پایبند باشد.
در ضمن، باید به یاد داشت که مرزهای شخصی، خطوط قرمزی هستند که نباید اجازه داد کسی از آنها عبور کند.مرزهای شخصی سالم، باعث ایجاد احترام متقابل می شود.
9. انکار واقعیت
گاهی اوقات، افراد عاشق برای حفظ رابطه خود، واقعیتهای ناخوشایند را انکار میکنند. آنها ممکن است شواهد مبنی بر خیانت، دروغ یا سوء استفاده را نادیده بگیرند، زیرا نمیخواهند باور کنند که رابطهشان در حال فروپاشی است. این انکار واقعیت، میتواند باعث شود که فرد در یک رابطه سمی باقی بماند و به خود آسیب برساند. مثلا فرد ممکن است شواهد مبنی بر اعتیاد معشوق خود را نادیده بگیرد و به خود بگوید که او فقط کمی تفریح میکند. در ضمن، ممکن است فرد شواهد مبنی بر خیانت معشوق خود را نادیده بگیرد و به خود بگوید که او فقط با یک دوست صحبت میکند. در چنین شرایطی، باید فرد واقعیتها را بپذیرد و از انکار آنها دست بردارد. در ضمن، باید به یاد داشت که پنهان کردن واقعیت ها، راه حل مشکلات نیست. پذیرش واقعیت اولین قدم برای تغییر است.
10. تمرکز بیش از حد بر روی رابطه و غفلت از سایر جنبههای زندگی
عشق میتواند باعث شود که فرد تمام تمرکز خود را بر روی رابطه بگذارد و از سایر جنبههای مهم زندگی خود غافل شود.فرد ممکن است دوستان، خانواده، شغل و سرگرمیهای خود را نادیده بگیرد، زیرا تمام وقت و انرژی خود را صرف رابطه میکند.
این تمرکز بیش از حد بر روی رابطه، میتواند باعث شود که فرد احساس تنهایی و افسردگی کند، زیرا ارتباط خود را با دنیای بیرون از دست میدهد.مثلا فرد ممکن است تمام وقت خود را با معشوق خود بگذراند و دیگر به دیدن دوستان و خانواده خود نرود.
در ضمن، ممکن است فرد شغل خود را رها کند تا بیشتر وقت خود را با معشوق خود بگذراند.
در چنین شرایطی، باید فرد تعادلی بین رابطه و سایر جنبههای زندگی خود برقرار کند.در ضمن، باید به یاد داشت که یک زندگی سالم، زندگیای است که در آن فرد به تمام جنبههای خود توجه میکند.حفظ تعادل، رمز موفقیت است.
11. وابستگی عاطفی ناسالم
وابستگی عاطفی ناسالم، به وضعیتی گفته میشود که در آن فرد به طور غیرمنطقی به معشوق خود وابسته است و نمیتواند بدون او زندگی کند.این وابستگی، میتواند باعث شود که فرد تصمیمات نادرستی بگیرد و حقوق خود را زیر پا بگذارد.فردی که وابستگی عاطفی ناسالمی دارد، ممکن است به خاطر ترس از دست دادن معشوق خود، هر کاری انجام دهد و هیچ اعتراضی به رفتارهای نادرست او نکند.مثلا فرد ممکن است اجازه دهد که معشوق او، او را کنترل کند و تصمیمات مهم زندگی او را بگیرد.در ضمن، ممکن است فرد به خاطر ترس از تنهایی، در یک رابطه سمی بماند.
در چنین شرایطی، باید فرد تلاش کند تا وابستگی عاطفی خود را درمان کند و استقلال خود را به دست آورد.
در ضمن، باید به یاد داشت که یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف مستقل هستند و به یکدیگر وابسته نیستند.رابطه سالم بر پایه عشق است، نه وابستگی.
12. عدم توجه به نیازهای خود
عشق میتواند باعث شود که فرد به طور کامل از نیازهای خود غافل شود و تمام تمرکز خود را بر روی نیازهای معشوق بگذارد. فرد ممکن است سلامتی، خوشحالی و اهداف خود را نادیده بگیرد، زیرا میخواهد معشوق خود را خوشحال کند. این عدم توجه به نیازهای خود، میتواند باعث شود که فرد احساس خستگی، ناامیدی و نارضایتی کند. مثلا فرد ممکن است به خاطر معشوق خود، از رفتن به دکتر خودداری کند یا از خوردن غذاهای سالم دست بکشد. در ضمن، ممکن است فرد به خاطر معشوق خود، از رسیدن به اهداف خود دست بکشد و آرزوهای خود را فراموش کند. در چنین شرایطی، باید فرد به نیازهای خود توجه کند و آنها را در اولویت قرار دهد. در ضمن، باید به یاد داشت که خودخواهی با خود دوست داشتنی بودن متفاوت است. مراقبت از خود، اولین قدم برای مراقبت از دیگران است.
13. سرمایه گذاری عاطفی بیش از حد
وقتی فرد سرمایه گذاری عاطفی زیادی در یک رابطه میکند، ترک آن رابطه برایش بسیار دشوار میشود، حتی اگر رابطه سمی و آسیبزا باشد.این سرمایهگذاری شامل زمان، انرژی، احساسات و حتی پول میشود.فرد ممکن است فکر کند که با ترک رابطه، تمام این سرمایهگذاریها هدر رفتهاند.این تفکر، باعث میشود که فرد در یک رابطه نامناسب بماند و به خود آسیب برساند.مثلا فرد ممکن است سالها در یک رابطه با کسی که به او خیانت میکند، بماند، زیرا نمیخواهد تمام این سالها را هدر رفته بداند.
در ضمن، ممکن است فرد با کسی ازدواج کند که او را دوست ندارد، زیرا نمیخواهد نامزذیش به هم بخورد و آبروی او برود.
در چنین شرایطی، باید فرد به خود یادآوری کند که هیچ سرمایهگذاری ارزش از دست دادن سلامتی و خوشبختی را ندارد.در ضمن، باید به یاد داشت که ترک یک رابطه سمی، به معنای شروع یک زندگی بهتر است.گاهی رها کردن بهترین راه است.
14. نادیده گرفتن شهود و حس درونی
اغلب اوقات، شهود و حس درونی به ما هشدارهایی درباره یک رابطه میدهد، اما افراد عاشق ممکن است این هشدارها را نادیده بگیرند، زیرا نمیخواهند باور کنند که رابطهشان مشکل دارد.این حس درونی میتواند شامل احساس ناراحتی، اضطراب یا ناامنی باشد.نادیده گرفتن این حس، میتواند باعث شود که فرد در یک رابطه نامناسب بماند و آسیب ببیند.مثلا فرد ممکن است حس کند که معشوق او به او دروغ میگوید، اما به خود بگوید که او فقط دارد تخیل میکند.در ضمن، ممکن است فرد حس کند که معشوق او دارد او را کنترل میکند، اما به خود بگوید که او فقط دارد از او مراقبت میکند.
در چنین شرایطی، باید فرد به شهود و حس درونی خود گوش دهد و آنها را جدی بگیرد.
در ضمن، باید به یاد داشت که شهود، صدای ناخودآگاه ماست و معمولاً درست میگوید.به صدای درونت گوش کن.






وااای این نوشته رو که خوندم انگار یه آیینه گرفته بودن جلو خاطره هام وقتی یکیو زیادی ایدهآل تصور میکنی، قشنگ چشمات تار میشن و دیگه اون علامتای قرمز کوچولو کوچولو رو نمیبینی… من یه بار انقد خودمو تو رابطه تعریف کرده بودم که یادم رفت اصلا چی میخوام، کیام، چی حالمو خوب میکنه انگار همه چی شده بود اون آدم، ولی تهش که تموم شد، یه خلا عجیب مونده بود فقط… خیلی دوست دارم درباره شناسایی نشونه های یه ارتباط بیتعادل بیشتر بنویسی، مخصوصا اون لحظهای که حس میکنی یه چیزی میلنگه ولی بلد نیستی اسمشو بذاری چی اگه پستی درباره نحوه تشخیص این وضعیتها یا برگشتن به خودمون بعدش نوشتی حتما خبرم کن، واقعا به همچین مطلبی نیاز دارم